پاییز...
سلام گلم سلام عمرم میدونی چند وقته به وبلاگ سر نزدم خیلی وقته نمیدونم چرا ولی وقتی امروز به وبلاگ سر زدم دیدم زمان زیادی که به وبلاگ نیومدم وخاطره ای ثیت نکردم ،الان که فکر میکنم عجب اتفاقات جالبی در این مدت افتاده سعی میکنم در روزهای اتی یادی از اونها بکنم ولی امروز می خوام جدیدترین اون رو ثبت کنم پاییز کلی وقته که اومده ومن رو با خودش به شهر خاطره ها برده واما خاطره یک دوست یک عزیز که جنگ اون رو از ما گرفت عزیزی که هیچ کاه از صفحه ذهن من پاک نمیشه وهمیشه یاد خوبیها ومهربونیهاش از ذهن نمی ره بزرگ بشی قصه اش رو برات میگم واما یک خاطره ناب تر در این پاییز دل انگیز ... دیروز توی کلاس ورزش وقت تعطیل شدن وقتی داشتم لباسمو عوض می کردم ن...